محمد مبین: جامعه توسعه یافته نیاز به رسانههای توسعه یافته دارد/ نتوانستهایم فوتبال را به یک سرمایه بزرگ اجتماعی تبدیل کنیم
تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۵۵۰۵۸۰
به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری برنا، سید محمد حسن بلاغی مبین مدیرعامل خبرگزاری برنا، ظهر امروز در اولین کنگره بین المللی فوتبال کلینیک که در سالن همایش های بین المللی رازی برگزار شد، سخنرانی کرد.
مبین گفت: ابتدا تشکر می کنم از مجموعه محترم ایفمارک برای چنین نشستی و البته انتظار بود بیش و پیش از این، انجمن های رسانه ای برای چنین نشست هایی پیشقدم شوند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی ادامه داد: جامعه شناسان توسعه می گویند جامعه توسعه یافته نیاز به شهروندان توسعه یافته دارد، من بندی به این نظریه اضافه می کنم و معتقدم جامعه توسعه یافته نیاز به رسانه های توسعه یافته دارد، رسانه هایی که بادرک مفاهیم توسعه نه برای خوش آمد مخاطب که برای هدایت مخاطب قلم بزنند. هر جامعه ای رسانه های تبیین گر داشته باشد، مسیر توسعه را سریعتر طی می کند و به هدف می رسد.
مبین اظهار کرد: رسانه قلب تپنده یک جامعه است، این قلب اگر بد بزند، منظم نزند، باری به هرجهت بتپد، جامعه دچار نارسایی خواهد شد، همانقدر که رسانه با درک درست از شرایط و هدایت منطقی جامعه می تواند به توسعه کمک کند، به همان اندازه اگر شرایط جامعه را درک نکند و قلم به تهدید و تخریب و زرد نویسی های مرسوم بچرخاند مانع توسعه خواهد بود.
وی افزود: فوتبال، یک ورزش ساده یا یک سرگرمی نیست، فوتبال سیاست است؛ جام جهانی ۱۹۷۸ که آغاز شکوفایی فوتبال ایران لقب می گیرد، در حالی برگزار شد که آرژانتین، میزبان مسابقات اسیر یک دیکتاتوری نظامی بود، ژنرال های ارتش تحت رهبری ژنرال "ویده لا" حکومتی توتالیتر تشکیل داده و به سرکوب مردم می پرداختند، مادران عزادار، هر پنجشنبه در میادین شهر جمع می شدند و به سوگ فرزندانشان می نشستند، در پایان جام جهانی ۱۹۷۸ این فوتبال بود که مصیبت های مردم آرژانتین را روایت می کرد.
مبین خاطرنشان کرد: فوتبال، اقتصاد است، جام جهانی باعث شکوفایی اقتصاد می شود، در همان جام جهانی ۱۹۷۸ نه تنها رشد اقتصادی آرژانتین افزایش می یابد بلکه صنایع تلویزیون سازی هم رونق می گیرند تا جایی که کارخانه فیلیپس تولیدات خود را ۷۰ درصد افزایش می دهد، یک لیگ ۱۸ تیمی در یک کشور توسعه یافته بالغ بر ۸۰۰هزار شغل مستقیم و غیر مستقیم ایجاد کرده و به رونق بخش های تولیدی و خدماتی کمک می کند. در همین ایران یک دیدار مهم مثل دربی می تواند هزاران نفر، از راننده تاکسی و فروشنده پرچم گرفته تا مسوولان برگزاری را برای یک روز مشغول کند.
مدیرعامل خبرگزاری برنا ادامه داد: فوتبال فرهنگ و هویت است، در همین دربی، این چپ و راست جایگاه است که می گوید شما استقلالی هستید یا پرسپولیسی، رفتار یک تماشاگر با تاریخ یک باشگاه عجین می شود و در زندگی اجتماعی هم جریان پیدا می کند.فوتبال یک برند است، می تواند هم تبلیغ کالا کند و هم تبلیغ شخص، می تواند باعث شود شهرت افراد، کالاها و خدمات افزایش یابد، می تواند برای یک فرد یا بنگاه اقتصادی سکویی برای درآمدزایی باشدیا برای یک فرد سیاسی و اجتماعی سکویی برای ارتقا و دیده شدن.فوتبال همه اینها است ولی اگر نبود رسانه، هیچکدام از اینها نبود، رسانه است که باعث می شود قرمز و آبی محبوبتر از نفت آبادان و ملوان انزلی باشند و نفت آبادان و ملوان انزلی محبوبتر از تیم های هم استانی. رسانه باعث می شود فوتبال درد مردم آرژانتین در ۱۹۷۸ را روایت کند، رسانه است که باعث می شود صنعت فوتبال در طول تاریخ سوددهی اقتصادی داشته باشد و اشتغال زایی کند، رسانه است که فوتبال را برند می کند تا افراد و بنگاه ها از قبل این برند به شهرت و ثروت برسند.
بلاغی مبین تصریح کرد: حالا دراین خدمات متقابل فوتبال و رسانه در دنیا، آیا رسانه های ما توانسته اند عامل توسعه باشند؟ آیا توانسته اند فوتبال را به سرمایه اجتماعی کشور تبدیل کنند؟ آیا مثلا در صعود تیم ملی به جام جهانی توانسته اند آورده ای برای اقتصاد و فرهنگ و سیاست ما داشته باشند یا برند فوتبال را درست هزینه کنند؟با کمال احترام به همه همکارانم در رسانه ها عرض می کنم؛ خیر! ما نتوانسته ایم.ما نتوانسته ایم در کشور جا بیاندازیم که فوتبال فقط یک سرگرمی نیست، فوتبال صنعت است، نتوانسته ایم این پیام را منتقل کنیم که فوتبال می تواند باری از روی دوش کشور بردارد نه اینکه باری روی دوش کشور باشد. نتوانسته ایم فوتبال را به یک سرمایه بزرگ اجتماعی تبدیل کنیم.در همه روزهایی که مدیران هزینه در فوتبال این کشور مدیریت می کردند و بدهی روی بدهی می گذاشتند و ما در رسانه هایمان اسیر یک آفساید غلط و یک پنالتی سوخته بودیم یا تلاش می کردیم بفهمیم چه کسی د رختکن در گوش هم تیمی اش زده.وقتی فوتبال دولتی را مدیران فرصت طلب اداره می کردند و ما شعار خصوصی سازی می دادیم، نرفتیم بپرسیم با کدام قانون و با کدام حمایت قانونی باید بخش خصوصی سراغ فوتبال می آمد تا خاطره آن تیم آبی پوش جنوبی و آن تیم قرمز پوش تهرانی تکرار نشود.
وی افزود: فوتبال ما بیش از آنکه سودآور باشد بدهی آور است چون ما در رسانه هایمان برای مدیری هورا کشیدیم که باعث شد فلان مربی تیم ملی بدون پرداخت مالیاتش از کشور خارج شود و هرگز برنگردد تا امروز باشگاه پرطرفدار پایتخت بدهکار مالیات افشین قطبی باشد.ما رسانه ها فرصت سوزی کردیم که اگر قرار بود راه درست را برویم امروز باید از مدیرانی که فوتبال ایران را بدون داشتن زیر ساخت، گران کردند، به بازیکن ۱۰ میلیونی، صد میلیون و به بازیکن صد میلیونی یک میلیارد پرداخت کردند بازخواست می کردیم و از آنها می پرسیدیم چرا با رفتارهای غلط مدیریتی شان و آبروی یک کشور را در مراجع بین المللی بردند؟ نه اینکه مدیران هزینه را برای کوبیدن مدیران دیگر در صفحات رسانه های مان به عنوان کارشناس مطرح کنیم.ما بیش از آنکه به خبرنگارانمان بیاموزیم یک رسانه باید آسیب شناسی کند تا تصمیم گیران و تصمیم سازان راه را غلط نروند، آموختیم یلو پیج و حرفهای درگوشی و شایعات، تیراژ آور هستند.ما افراد کم کار را ستاره کردیم، فلان فردی که پرونده مفاسد اقتصادی دارد را در برنامه زنده تلویزیونی به واسطه برند فوتبال مطرح کردیم و به او شهرت ببخشیدیم تا کمر فوتبال را به خاطر بدهی های آن فرد خم کنیم.
بلاغی مبین گفت: ما مدیران و سردبیران رسانه ها نتوانستیم فوتبال را به عنوان صنعت مطرح کنیم و نتیجه اش شد مدیرانی که فوتبال را ابزاری برای فرصت طلبی های خود قرار دادند.امروز که عقلانیت و شفافیت در کشور حاکم شده، امروز که قرار بر پیمودن راه توسعه بدون واهمه از برخی هوچی گری ها و هیاهوسالاری هاست، رسانه وظیفه دارد راه توسعه را هموار کند، با استفاده از یک سرمایه عظیم اجتماعی، به توسعه فوتبال کمک کرد. جوانان اهل مطالعه در رسانه های ما کم نیستند، باید از تلاش آنها در مسیر درست استفاده کرد،باید با آسیب شناسی های علمی، راه را برای سودجویی برخی افراد بست. باید گزارش های تحقیقی در رسانه ها افزایش یابد تا هر نظریه غیر منطقی به عنوان علم مدیریت در فوتبال ما حاکم نشود، باید از حضور کارشناسان تحصیلکرده بیشتر استفاده کرد تا صنعت فوتبال جایگزین سرگرمی فوتبال شود.اهالی رسانه شبانه روز زحمت می کشند تا ناقل اخبار باشند، این تلاش مقدس اگر در خدمت توسعه فوتبال باشد می تواند روزهای درخشانی نوید دهد.
منبع: خبرگزاری برنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۵۵۰۵۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
محمد رهبری، پژوهشگر شبکههای اجتماعی: گشت ارشاد بیشتر از حمله ایران به اسراییل مورد توجه قرار گرفت/ جامعه از زمان ماجرای مادر قمی به مسأله حجاب حساس شده/ در ایتا یک جزیره جدا از جامعه شکل گرفته است
به گزارش جماران؛ رویداد24 نوشت: شبکههای اجتماعی کمتر از یک دهه است که بدل به مهمترین سکوی بیان آزاد نظرات شهروندان تبدیل شدهاند. علیرغم فیلترینگ گسترده، روندهای این شبکهها هنوز شاخص مهمی برای فهم تحولات جامعه ایران است.
شبکههای اجتماعی، نمونه مهمی برای بررسی جامعهشناسیاند. این شبکها اثرات روانی بسیاری بر کاربران میگذارند که این تأثیرات در حوزه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، سبک زندگی و... بروز و ظهور دارد. از جمله در شبکههای اجتماعی داخلی که برخی مدعیاند با توجه به نظریه پژواک، مدیران این مجموعه از تاکتیک جامعهی همفکر برای القا نظریات خود و تزریق نگاه افراطی استفاده میکنند. در نمونه دیگر بررسی محتوایی و آماری رفتار کاربران در توییتر نیز نشان میدهد ک جامعه با وجود شرایط بحرانی جنگی، حساسیتهای اجتماعی و فرهنگی خود را از دست نداده و واکنشها نسبت به طرح نور، بسیار جدی است.
به جهت بررسی موضوع فوق، گفتگو کردیم با محمد رهبری، جامعهشناس و پژوهشگر شبکههای اجتماعی، که در ادامه مشروح آن را میخوانیم:
در یک نگاه کلی، فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در چند ماه اخیر، از نظر محتوا، محدودیت و کاربران در چه وضعیتی قرار داشت؟
در چند ماه اخیر بحث انتخابات مجلس و تنش ایران و اسراییل را در پیش داشتیم که در فضای اجتماعی از جمله توییتر، جلب توجه کرده بود. در کنار آن بحث آقای صدیقی، طرح نور، ماجرای حجاب درمانگاه قم و بازگشت گشت ارشاد به خیابان نیز بسیار مطرح شده است. در هر کدام از این موضوعات، کاربران مختلفی مشارکت داشتند.
در انتخابات مجلس عمدتاً جریان اصولگرایی بیشترین فعالیت را داشتند، البته بخشی از کاربران اصلاحطلب نیز کار کردند. در موضوع مربوط به آقای صدیقی و مباحثی که راجع به ایشان و زمین ازگل مطرح شده بود نیز، اصولگرایان و اصلاحطلبان حضور پررنگتری داشتند.
در موضوع مربوط به تنش میان ایران و اسراییل، حجم بسیار زیادی از داده منتشر شد و بر اساس میزان واکنشها به آن، میتوان آن را یکی از مهمترین موضوعات یکسال اخیر تلقی کرد. تمام گروهها و جریانات سیاسی مخالف جمهوری اسلامی، اصلاح طلبان و منتقدین و اصولگرایان و جریان انقلابی با تنوع درونی این گروهها، به بحث تنش میان ایران و اسراییل پرداخته بودند. فقط در فاصله 24 ساعت ابتدایی پس از حمله ایران به اسراییل، حدود 1 میلیون توییت و ریتوییت به زبان فارسی منتشر شد که اهمیت این مسأله را نشان میدهد. به لحاظ محتوایی نیز تنوع داشتیم، از افتخار و شادمانی برای حمله به اسراییل تا انتقاد نسبت به این مسأله که توسط طیفهای مختلف منتشر شده بود.
طرح نور در فضای مجازی بازتاب بسیاری یافت، وسعت برخورد کاربران با این پدیده در شبکههای اجتماعی چگونه بود؟
نکته قابل توجه در چند ماه اخیر بحث برخوردها در زمینه حجاب است که از قبل عید و در جریان درمانگاه قم، قابل مشاهده شده که جامعه نسبت به آن حساس شده است و این را از واکنشهای عمومی به آن موضوع فهمید. به لحاظ تنوع هم تمام طیفهای سیاسی داخل و خارج به آن ماجرا توجه کرده بودند. بعد از عید با آغاز طرح نور این حساسیت به قدری اوج گرفت که بعد از حمله ایران به اسراییل و در روزهایی که پیشبینی میشد اسراییل به ایران پاسخ دهد، مسأله اصلی فضای توییتر، بازگشت گشت ارشاد به خیابان بود. بیشترین محتوایی که در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه پیش از پاسخ اسرائیل به ایران در فضای توئیتر مطرح بود، مسأله گشت ارشاد بود که بیشتر از اسراییل مورد توجه قرار گرفت.
نکته خیلی جالب در بررسی دادهها، حضور کاربران روزمرهنویس در واکنش به فعالیت دوباره گشتهای ارشاد است. این کاربران به ندرت در مسائل سیاسی ورود میکنند و عمدتا به مسائل خودشان میپردازند، اما در این ماجرا شاهد هستیم که این طیف نیز توییتهای زیادی داشتند. بعد از یکسال دوباره شاهد بازگشت حساسیتها نسبت به حجاب و سیاسیتر شدن کاربران روزمرهنویس به دنبال این مسأله هستیم.
آیا میتوان ادعا کرد که توییتر بر فضای سیاسی و فضای سیاسی بر توییتر اثر تعیینکننده میگذارد؟
توییتر و بهطور کلی شبکههای اجتماعی، به دلیل تغییر شکل روابط انسانی، تأثیرات عمیقی بر عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، داشتهاند. از آنجایی که عمده روابط انسانی به فضای آنلاین منتقل شده، این امر بر روی مسائل سیاسی و اجتماعی نیز تأثیر خود را خواهد داشت.
یکی از این تأثیرات، قطبی شدن فضای عمومی است. شبکههای اجتماعی میتوانند باعث قطببندی در جامعه شوند. قطببندیها در جامعه ما در توییتر بازنمایی و تشدید میشود. محیط توییتر و سایر شبکههای اجتماعی امکاناتی را فراهم میکنند که اجتماعات همفکر در آنجا شکل بگیرد. کاربران، کسانیکه را که با آنها اختلاف دارند دنبال نمیکنند و در مواردی مسدود (بلاک) میکنند. این رفتارها در شبکههای اجتماعی باعث تشدید قطببندیها در جامعه میشود. از آنجاییکه بسیاری از کاربران توییتر، کنشگران سیاسی و مدنی هستند، قطببندیها را به فضای واقعی نیز میرسانند. در نتیجه ما شاهد شکلگیری چرخه قطببندی هستیم؛ به این شکل که قطببندی موجود در جامعه وارد شبکههای اجتماعی شده و آنجا تشدید میشود و کاربرانی که در عرصه عمومی اثر دارند، این قطببندی تشدید شده را به آن محیط نیز منتقل میکنند و در ننتیجه قطببندی به شکل تشدید شدهتر به جامعه بازمی گردد و مرتبا شاهد افزایش قطببندیهای سیاسی هستیم.
نظریه «اتاق پژواک» در شبکههای اجتماعی چگونه تعریف میشود و تا چه حد بر رفتار کاربران اثرگذار است؟
افراد عموماً ترجیح میدهند که در محیطی قرار بگیرند که همفکرانشان درآنجا حضور دارند و مواضع همدیگر را تأیید کنند. در نتیجه هر فردی که درون اجتماع افراد همفکر با خودش قرار گرفته، مرتبا انعکاس و پژواک صدای خود را از دیگر بخشهای شبکه (همان کاربران همفکر) میشنود. به همین خاطر به این پدیده، اتاق پژواک میگویند. این فضا باعث میشود افراد حس کنند که اکثریت هستند و در نتیجه خود را برحق میدانند. تمام اینها باعث میشود تحملشان نسبت به نظرات دیگر کمتر شود و عقیدههایشان محکمتر شود. وقتی چنین اتفاقی میافتد، شاهد تشدید قطببندیها هستیم. در محیطهای قطبی گرایش به دیدگاههای رادیکال بیشتر است و کاربران تمایل دارند به کسانی بپیوندند که مواضع رادیکالتری دارند.
این پدیده تا چه حد در شبکههای اجتماعی داخلی نظیر ایتا، دیده میشود؟
ابتدا باید بگویم که این امر تا حدی در شبکههای اجتماعی مختلف و پیامرسانها دیده میشود. در توییتر ممکن است اجتماع همفکر میان چندین گروه مختلف شکل میگیرد؛ اما آنچه در ایتا شاهد هستیم شکلگیری یک اتاق پژواک بزرگ و اجتماع افراد همفکر بزرگ در کل این شبکه هست. بنظر میرسد آنچه در خصوص کاربران فعال در ایتا مشاهده میشود، شکلگیری یک جزیره جدا از کل جامعه است چرا که دیدگاههای مختلف در آنجا مطرح نمیشود و همین امر باعث تشدید قطببندی سیاسی و در نتیجه افزایش رادیکالیسم میشود. در نتیجه احتمال اینکه کاربران فعال ایتا به مرور گرایش به مواضع افراطی پیدا کنند، بیشتر میشود.
مواضع افراطی برخی کاربران شبکههای اجتماعی داخل، مشخصاً در چه حوزههای بروز و ظهور دارد و مثال آن چیست؟
ما در ایتا میبینیم که درباره علم پزشکی عقاید خیلی خاصی جریان دارد؛ بحثهایی که درباره دلارزدایی مطرح میشود در ایتا خیلی جدی است. در حوزه سیاسی نیز همینطور است و برخی تحلیلگران، نتیجه انتخابات مجلس در تهران را نتیجه رأی کاربران ایتایی میدانند که به جریانی خاص رای دادند.
راهکار عبور کاربران از فضای افراطی گلخانهای درون برخی شبکههای اجتماعی و جلوگیری از دیدگاههای تنشآمیز چیست؟
سه راه حل بیشتر نمیتوان پیشنهاد کرد؛ اول اینکه پلتفرمهای داخلی بسته شود که من موافق این ایده نیستم. راه حل دوم متکثر کردن کاربران پلتفرمهای داخلی است تا در آن دیدگاهها و عقاید متنوعی طرح شود که میبینیم که این هم جواب نداده است. جریان قدرتمند حامی ایتا سالها تلاش کرده گروههای مختلف در آنجا حضور داشته باشند اما با وجود تمامی حمایتها از ایتا، فقط گروه خاصی در آنجا فعال است. راه حل سوم این است که تلاش شود کاربران ایتا در پلتفرمهای دیگر حضور داشته باشند که این امر با رفع فیلترینگ محقق میشود. اساسا بخش مهمی از کاربران ایتا پس از فیلترینگ به آنجا پیوستند و اگر سهولت دسترسی از ایتا، در استفاده از سایر شبکههای اجتماعی وجود داشته باشد و این کاربران در سایر پلتفرمها در معرض عقاید دیگر قرار بگیرند، شاید بخشی از مسأله حل شود. بنابراین رفع فیلتر شبکههای اجتماعی چاره کار است.
نظریه سرمایهداری نظارتی که مدعی است دولتها با استفاده از اطلاعات کاربران، برای آنها استراتژی تعیین کرده و شهروند را تبدیل به یک الگو خاص خود میکنند، تا چه حد در ایران جریان دارد؟
در دوران جدید، اطلاعاتی که در شبکههای اجتماعی وجود دارد، یک منبع بزرگ برای دولت هاست که شهروندان خود را بشناسند و کاربران کشورهای دیگر را نیز شناسایی کنند. این شیوه در تمام کشورها جریان دارد و هم استفاده و هم سوءاستفاده میشود. وقتی مردم از اینترنت و شبکههای اجتماعی استفاده میکنند، یعنی اطلاعات خود را در معرض دید حکومتها قرار میدهند.